دکلمهروزانه

مرگ را دانم ولی …

I know the death

به چه می اندیشی؟!

آراسپ کاظمیان
Arasp Kazemian

چند ماهی است که تصمیم گرفتم چیزی در سایت خود ننویسم که سکوت کردن بهتر از پرت و پلا گفتن است.

توی همین مدت آماری که از سایت من به دستم میرسه نشون میده که افرادی هستند که دائما تو سایت من میایند بیشتر از تهران و اصفهان و تبریز نمیدانم که کدامشان دوست من هستند و کدامشان دشمن خونی من . چون من دوستان و دشمنانی در محیط مجازی دارم بر خلاف دنیای واقعی که دوستان واقعی من به تعداد انگشتان یک دست است و یک دشمن دارم که کارم با او به شکایت حقوقی رسید و قرار است که دوباره دادخواست کیفری دیگری علیه آنان تنظیم کنم.

اما دشمنان دیگری که در فضای مجازی دارم دشمنان اندیشه و تفکرات من هستند. کسانی که علناً به ملاصدرا و فلاسفه ای که من ده سال از عمرم را برای شناساندن آنان خرج کردم فحش میدهند. آنان جاهلانی هستند که نه از دین چیزی میدانند نه از فلسفه و نه از حکمت و نه از آدمیت. حیوان هایی هستند در پوشش انسان. گرگ هایی در پوشش میش.

و اما دوستان احتمالی من ، کسانی هستند که یا اندیشه من را فهمیده اند که من همه اندیشه ام را در سایت خود انتشار نمیدهم. یا کسانی هستند که عاشق صدای من شده اند. برین تو گوگل  و سرچ کنید الا یا ایا الساقی ، یا سرچ کنید مزرع سبز فلک، سایت گنجور بدون شک اولین سایت میاد بالا یک سری افراد هم دکلمه کرده اند.

کم نیستند افرادی که دوست دارند اشعار را دکلمه کنند، سایت گنجور بر اساس تعداد گوش دادن ها به یک دکلمه با هوش مصنوعی یا رایی که کاربران میدهند دکلمه افرادی را بالاتر از دکلمه افراد دیگر قرار می دهند. در بسیار از غزل های حافظ که توسط من دکلمه شده صدای خود من به عنوان اولین و برترین صدا در سایت گنجور آمده است ، اخیرا افرادی در اینستاگرم من را میخواهند فالو کنند وقتی می پرسم شما که هستید و از کجا آمده اید میگویند ما صدای شما را شنیدیم و اسمتان را در گوگل سرچ کردیم و صفحه اینستاگرمتان را پیدا کردیم.

با خودم میگویم عجب ! کسانی که باید روزگاری صدای ما را کشف میکردند کجایند؟ دکتر لطیف ده سال پیش برای اولین بار گفت اگر من هنوز در رادیو جوان بودم تو را به عنوان مجری استخدام میکردم. صدایت بسیار زیباست و من همیشه فکر میکردم چون شریک کاری من میباشند به من لطف کرده و دارند از من تعریف الکی میکنند.

خطاب به دشمنان مجازیم که دائم میان به سایت سر میزنند که بفهمند من کی سرم رو میذارمبهشت زهرا زمین تا با وجدان راحت به زندگی زنبوریشان ادامه بدن باید بگویم که آن عکس اول رو رویش کلیک کنند با کیفیت بالا به چشمای من نگاه کنند. من که هنوز نمردم که تو هلهله میکنی!

وقتی یه نفر نمیخواد به این سوال جواب بده که کجا بودی میگه قبرستون. ولی من واقعا قبرستون بودم. مادر بابام کمتر از دو سال پیش رفت و مادر مامانم همین سال ۱ از قرن جدید ، همین چند هفته پیش. ولی من نمردم. من هیچ وقت نمیمیرم! تنم میمیره ولی من نمیمیرم.

این دو تا مادر بزرگم تو یک چیز مشترک بودن. مادر بابام به کنایه همیشه بهم میگفت تو نمیخوای به ما پلو بدی (منظورش پلوی عروسی بود) منم رک میگفتم نه. ولی بنده خدا مادر مامانم میگفت روزی که حلقه عروسی بکنن دو دست تو من از خوشحالی میمیرم. چقدر هم به اینکه آدم کیو انتخاب میکنه اهمیت میداد. زن فلانی خوشگل تره یا زن فلانی و این حرف ها . ندید! هیچ کس دیگه هم نخواهد دید اون روز رو.

اگه فضول هایی که این مدت تو سایت من فضولی میکردند بخوان بپرسند که کجا بودی. میگم : سر قبر ننه ام. ننه بزرگ آدم با ننه آدم فرقی نداره. منم بازیچه وز و وز زنبور عسل های که واسه زنبور ملکه خوش رقصی می کنند نیستم. اونها هیچ وقت اون آیه رو تو قرآن نخوندن که خدا میگه کسی اگر دروغ بگه انگار با شمشیر به جنگ من آمده.

این ده سال فلسفه و حکمت خوندن هم بهم یاد داد که کارهای خرانه نکنم. آخه پسر دیوانه کی تو باغچه مردم گندم میکاره که ساقه های طلایی در بیاد. آخه جای ساقه های طلایی گندم باغچه مردمه؟ طرف میاد گندمت رو بر میداره ، آردش میکنه ، نونش میکنه میخورش به ریشت هم میخنده ! این کاری بود که من ده سال پیش این موقع میکردم تا اون پاییز اومد و پارک قیطریه.

و ای دشمن نامحترم من، بدون که منی که روزی ده ها بار این رو گوش میکنم و با هر بار گوش دادن روح از بدنم جدا میشه از مرگ کاری ندارم. اون گند و کثافتی که تو این سالها به پا کردید هم میزنم و زلالی آبی که تو چشم مردم درست کردید کدر میکنم. تا همه به باطن دزدتون پی ببرند. بترسید از اون روز و بترسید از کسی که این شعر حافظ رو با این صدا روزی پنجاه بار گوش میکنه:

آدم چهل سالگی رو که رد میکنه میفهمه که مثلا ده سال پیش انگار بچه ی خودش بوده از نظر عقلی ! من سال ۹۰ یک همایش ملی برگزار کردم با عنوان خدمات الکترونیک با شعار تحولی نوین در توسعه پایدار. منتهی قبلش سال ۸۷ تا ۸۹ تو یک کارخونه شیشه سکوریت تو سیمین دشت کرج مدیر بازرگانی خارجی بودم. من اولین کسی بودم که براشون چند کانتینر شیشه Ultra Clear فوق شفاف وارد کردم که وقتی رنگ سفید پشتش میخورد دیگه به سبزی نمیزد. آخه شیشه های معمولی رو اگر از کنار نگاه کنیم مغز شیشه به سبزی میزنه اما اون شیشه های فوق شفاف دیگه اینطوری نبود. گفته بودم ، چون که من از دست شدم در ره من شیشه منه. گر بنهی، پا بنهم ، هر چه بیابم شکنم !  نفهمید. فکر کرد شوخی بچگانه است.  بعد من فکر میکردم همه شیشه های عالم اینطوری مثل شیشه زیر هستند:

بعد فهمیدم که نه بابا همه شیشه ها Ultra Clear نیستند یه سری شیشه ها مثل نقاب هستند. بهشون میگفتن شیشه رفلکس، از اونور شیشه رفلکس طرف بیرون رو میدید ولی کسی که بیرون بود هیچ وقت نمیتونست اونور شیشه رفلکس رو ببینه. مثل عینک آفتابی، چشمای هیز طرف هرجا که بخواد میره واسه خودش ولی کسی نمیفهمه که اون داره به کجا نگاه میکنه. حالم بعدا از هر چی شیشه آینه ای و رفلکسه به هم خورد. این هم از اون تضاد هایی هست که واسه کسانی که تو کارخونه شیشه سکوریت کار کردن رخ میده دیگه ، کاریش هم نمیشه کرد.

جهت کوری چشم دشمنان واقعی و مجازی که برای نبودن من هلهله میکنند دوباره عکس بالای صفحه رو میذارم که قشنگ روش زوم کنند و بدونن که من زنده ام.

Arasp Kazemian
آراسپ کاظمیان

این شعر حافظ چه نزدیکی عجیب و غریبی با عکس زیر داره:

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی

بی جرم و بی جنایت !

And sometime after years
And sometime after years

 

من به در گفتم ولیکن بشنوند ، نکته ها را مو به مو دیوار ها

آراسپ کاظمیان

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست - تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)

‫۱۴ دیدگاه ها

  1. با سلام و روز بخیر
    دکلمه های شما و یا کلیپهای داخل سایت تون رو چطور میتونم دانلود و ذخیره کنم؟

  2. مهندس آراسپ کاظمیان ، توی اون عکس در بهشت زهرا عجب تیپی دارید. مثل این کارگردان ها، کلا من که چهره شما رو از پونزده سال پیش در کارخانه سیمین دشت کرج یادمه، هر روز ماشالله خوش تیپ تر میشین. ریشاتون سفید شده اما صورتتون یک دونه چین یا چروک برنداشته. قالی کرمون. دوستت داریم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

  3. موسیو، شما بسیار خوشتیپ و اهل کمالات هستید.
    تصمیم به ازدواج ندارید؟ مهناز هستم. فوق لیسانس مهندسی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی.
    شماره تلفن : ۰۹۳۰۰۰۰۰۰۰۳

    1. دوستار جنابعالی!!!! وای به حال ما با این دوست دارانمون !
      خانم محترم برداشتی شماره ات رو تو سایت تایپ کردی، میدونی اگه منتشر میشد مجبور میشدی بری خطت رو بسوزونی؟ بابا شماها دیگه هستین !
      دنیا واژگونه شده، آبها همه سر بالا میرن! کامنت رو منتشر کردم و شماره تلفن رو مخدوش کردم که مردم ببینند و بفهمند دختران و پسران و مردان و زنان این سرزمین به کجا کشیده شده اند.
      بعد هم، مرده شور اون دانشگاه مبتذلی رو ببرند که فارغ التحصیلش کسانی مثل شمایند. حالم از اونجا به هم میخوره.

  4. سلام کوکا
    یادته چند وقت پیش؟ که من با اون دختره کات کردم چی گفتی؟ بعد از چند ساعت صحبت کردن، به من گفتی تو عاشق دختره هستی. ولی دختره ممکنه عاشق تو نباشه. تو عشقت اگه زیگزاگ نری میتونه به بالا برسونت. بعد گفتی تو این سریال نجلا ٢ یه شعر قشنگ از لیلی مجنون هست میگه : شبی مجنون به لیلی گفت که ای محبوب بی همتا، تو را عاشق شود پیدا، ولی مجنون نخواهد شد.
    بعد گفتی این یعنی همون عشق ابدی و ازلی.
    اونجا فهمیدم روانشاسا و مشاوران در برابر تو، مثل گاومیشند در برابر پیغمبر.
    خلاصه شما عکس بده جنازه تحویل بگیر. ما همه جوره در خدمتیم.

    1. علیک سلام
      ای بابا!
      اگه عکس جنازه بهت بدم چی تحویلم میدی؟ بعضی ها واقعا در مسیر جنازه بودن خودشون در حرکتند و زحمت ما رو کم میکنند.
      بله اون شعر حقیقتی هست عجیب و غریب ولی من گفتم از لیلی مجنون هست؟ بعید میدونم . تا اونجایی که من میدونم این شعر منسوب به حافظ هست و در بعضی نسخ دیوان حافظ دیده شده.
      اینها که N بار عاشق میشن توهمی از عشق دارند.

  5. سلام استاد

    من دکلمه های شما رو چند وقت پیش تو گوجور دیدم و لذت بردم. در واقع نام شما رو سرچ کردم و به اون مطالب رسیدم. در خصوص وفات مادر بزرگتون بهتون تسلیت میگم و امیدوارم غم آخرتون باشه.

    1. سلام
      ممنون بخاطر تسلیت . اما عنوان این متن این هست که مرگ را دانم ! میدونم چیه و گفتم که من نمیمیرم تنم میمیره . میدونین از چی تعجب میکنم؟ یک کسر بکشید و توی صورتش عمر خودتون رو بنویسید و توی مخرجش زمان ازل تا ابد . عمری که ما توی این دنیا میکنیم حاصل اون کس هست که صفر هست. یعنی ما به اندازه یک پلک زدن در این دنیا میایم و میریم. مردم احمق اینها رو نمیفهمند. الکی الکی عهد و پیمان میبندند و راستی راستی میشکنند، الکی الکی دروغ میگند و راستی راستی به جنگ با خدا میرند، الکی الکی دل میشکنند و راستی راستی همون یک پلک زدن هفتاد هشتاد ساله رو در زندگی یک نفر دیگه تباه میکنند. من از خسران میترسم نه از مرگ. خسران این دنیا و مردمان نادانش

  6. استاد کاظمیان عزیز
    ادبیات و نوع نوشتار شما مانند برخی آثار ناصرخسرو و نظامی است که هیچ کس هنوز نتوانسته آنها را رمزگشایی کند. با این حال افراد بزرگی چون شما همیشه جاذبه و دافعه بزرگ هم دارند. کسانی تا ابد خود را شاگرد و مرید شما میدانند و چون حقیقت تلخ از زبان شما به راحتی آشکار میشود دشمنانی که نان به نرخ روز میخورند هم پیدا میشند. این جاذبه و دافعه را خود شما به ما یاد دادید.
    از نظر من شما یک انسان متعالی، فرهیخته و با اخلاق هستید که بارها به ما درس اخلاق دادید. شما هیچ تفاوتی میان ما افغان ها و ایرانی ها قائل نشدید، حتی در خود ایران روستایی و شهرنشین، بالای شهری و پایین شهری در چشم شما یک پشیز توفیر نداشت.
    من تازه متوجه شدم که شما هرگز تاهل اختیار نکرده اید! چون رفتار شما با همه دختران زیباروی ایرانی چنان بود که همه گمان میکردند شما زن دارید.
    صدای شما شنیده کردم، حق دارند که بالاترین نمره را به شما بدهند، حتی صدای شما هم مثل چهره شما آسمانیست.

    برادر افغان شما
    صدرالدین احمد

    1. جناب صدرالدین احمد دختران زیباروی شما را قلقلک میدهند؟ سالهای زیادی میگذره که من در دختری زیبایی نمیبینم که هیچ …. چیزهایی دیگری میبینم که شما را توان دیدن آن صفات نیست.

دکمه بازگشت به بالا