جوانمرد

جوانمرد کنار بساط خدا

خداوند بساط محبتش را پهن کرد و گروهی بر آن نشستند. جوانمرد آمد و گفت: خدایا ! نه من کنار این سفره نمی نشینم. کنار بساط محبت از دوستی تو مست خواهم شد. خدا خوان هیبتش را پهن کرد. و گروهی بر سر آن نشستند.

جوانمرد آمد و گفت: خدایا! نه. من کنار این خوان نمی نشینم، کنار خوان هیبتت از سلطنت تو دیوانه خواهم شد. 

خدا بساط دیگری پهن کرد و جوانمرد کنار او نشست. 

کنار بساطی که نامش را نمی دانیم. 

آراسپ کاظمیان

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست - تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)
دکمه بازگشت به بالا