جوانمرد

جوانمرد خوشنودی خدا را برداشت

بهشتیان در صف ایستاده بودند و نوبت خود را انتظار می کشیدند. دروازه بهشت باز شد و فرشته ها پیش از هر کس جوانمرد را فراخواندند تا وارد بهشت شود. 

بهشتیان اعتراض کردند و چرایش را پرسیدند  و گفتند: مگر جوانمرد چه کرده است که پیش از دیگران به بهشت می رود؟ 

فرشته ها گفتند: نمی دانید که او چه کرده است. خداوند به همگان فکرت داد اما او توانست از فکرت به محبت برسد و از محبت به هیبت و از هیبت به حکمت. 

اما او نیکو بود که او از حکمت به شفقت رسید. شما نبودید و نمی دانید که او با شفقتش چه میکرد. او بود که شب و روز برای مردم دعا میکرد و میخواست به جای همه مردم بمیرد تا هیچ کس طعم مرگ را نچشد. او بود که میخواست حساب همه ی مردم را از او بکشند تا در قیامت حسابی برای کسی نماند. او بود که از خدا خواهش می کردبه جای همه مجازات شود تا دوزخ از از گناهکاران خالی بماند. حالا بهشت و نوبت اولین ، کمترین چیزی است که باید به او داد. 

جوانمرد ، اما بهشت و نوبت اولین را قبول نکرد. او از همه پاداشها، تنها خوشنودی خدا را برداشت و بهشت و نوبتش را هم به دیگران بخشید. 

آراسپ کاظمیان

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست - تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)

یک دیدگاه

دکمه بازگشت به بالا