جوانمرد

جوانمرد سوار بر چرخ و فلک دنیا

جوانمرد بر چرخ و فلک دنیا سوار بود می چرخید و ذوق می کرد. 

می گردید و ذوق میکرد. بالا میرفت و ذوق می کرد. پایین می امد و ذوق میکرد. 

گفتند: پایین بیا ای مرد، برازنده نیست مردی و این همه ذوق، مردی و این همه شور، مردی و این همه کودکی. 

جوانمرد تردید کرد، میخواست پایین بیاید،  که خدا دستش را گرفت و گفت: همین جا بمان، دنیا چرخ و فلکی بزرگ است که تنها کودکان میتوانند بر آن سوار شوند. 

دیگران از این چرخ و فلک می هراسند و تنها در گوشه ای به تماشا نشسته اند. 

و بدان! کسی که پیش ما مرد است، پیش مردم کودک است و کسی که پیش مردم مردم است، پیش ما نامرد!

جوانمرد خندید و کودکی را برگزید. 

آراسپ کاظمیان

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست - تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)
دکمه بازگشت به بالا